از بچه های شیراز بود ؛ توی کتابخونه مسجد محله شون
یه قبر برا خودش حفر کرده بود
توی وصیت نامه اش هم نوشته بود که منو توی همون قبر دفن کنین
همیشه توی مناجات صبحگاهیش از خدا میخواست که مث امام حسین(ع)
شهید بشه تا اینکه توی عملیات فتح المبین با لب تشنه به شهادت رسید
مث سالار شهیدان سرش هم از پیکرش جدا شد...
...طبق خواسته خودش برا خاکسپاری آوردنش کتابخونه مسجد کوشک شیراز
پیکر رو که توی قبر گذاشتند دیدن دقیقاً به اندازه ی پیکر بی سرش حفر شده
یعنی اگه سر داشت توی قبر جاش نمیشد ؛ انگار خودش می دونسته سری به
بدنش نمی مونه واسه همین قبر رو به اندازه ی تن بی سرش حفر کرده بود ...